دیر آمدی...
تمام شده ام دیگر...
بس که بلعیده ام اندوه نبودنت را...
اما!!!!!!
می بخـــــــــشمـــــــــت!
با آنکه هزار شب بی خوابی طلب دارم از تــو
برچسبها:
"حوا" نام تمام زنانِ سرزمین من است
زنانی که هر صبح
به امید ذره ای عشق بیدار میشوند
وشب
با نا امیدی
امیدِ نا امید مانده را به خاک میسپارند
و فرو میدهند
بغض های بی صدای شبانه شان را
در بسترِ خیسِ اشک های هر شبه
از هرزگی های
ذهنِ بیمار مردی که
"آدم" نام گرفته.....
برچسبها:
می خواهم از تو بنویسم برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری…
خنده هایم برای توست با تو بودن مرا شاد می کند…
و بی تو بودن مرا گریان…
تو با من هستی در حالی که در کنارم نیستی…
تو با منی می خواهم از تو بنویسم برای تو که در تمام لحظاتم وجود داری…
خنده هایم برای توست با تو بودن مرا شاد می کند…
و بی تو بودن مرا گریان…
برچسبها:
خیلـی حــرف اسـت ...
کـــه تــــو هـــر روز در گلـ ــویت خــــاری کشنـــده احســـــاس کنــی بـــــــرای کســـی کــه " بـــدانــــی " حتــــی یک بــار در عمـــرش بــه خــاطـــــــر تـــو " بغـــض " هـــم نکــــرده اسـت...
گاهی دلت می خواهد فرار کنی از همه ی دنیا
گاهی دلت می خواهد خودت را خالی کنی از غم
گاهی دلت می خواد جبران بدی دیگری را روی یک نفر دیگر بکنی
اما حواست باشد دل آدم ها شیشه ایست
اگر بشکند هیچ چینی بندزنی نمی تواند
آن را مثل روز اول بند بزند
آن وقت تو می مانی و
یک قلب شکسته
برچسبها:
گفته بودم دیوانه ام !
گفته بودم دوست داشتنم واقعی ست
یادت هست ؟
گفته بودم حرف که می زنی خواستنی ام می شوی
با دستانت که حرفی را برایم توضیح میدهی دیوانه ات می شوم
عمیق که نگاهم می کنی سُرخ می شوم
لُکنت می گیرم
بچه نیستم ولی دلم خیلی کوچکتر از این حرفهاست
دیدی مردی را که احساسِ جنون کند با ندیدنت ؟
دیدی مردی که گوشش هیچ صدایی نشنود جُز صدای تو ؟
هیچ نگوید جُز برای تو ؟
گفته بودم دور که هستی کم دارم !
آواره ام !
دربه درم !
می شوم مجنون و تو آن لیلی باش یکبار !
نگران نباش
من یک دیوانۀ ساکتم
عاشقم
من خیلــــــــــــــــی آرامم
بیا
تحملم سر پُر شده است
بتکان تنهاییم را
نوازشم کن
به سراغم بیا
مردی اینجا دیوانۀ بودنت شده
آمدنت را نزدیک کن...
من ببخش مهاجر . . .
برچسبها:
من یک زنـــــــــــــم...
ولی کسی صدایم کند زن، سرش فریاد میزنم که ” من اسم دارم، مرا زن خطاب نکن.”
چرا میخواهم زنیتم را پنهان کنم؟
چرا دلم میخواهد مرا قبل از آنکه یک زن ببینند، یک انسان ببینند؟
مگر زن بودنم مرا از انسان بودنم جدا میکند؟
من یک زنم ...
وقتی میگویند: بیا و قول مردانه بده؛ شاکی میشوم که من زنم، چرا باید قولم مردانه باشد؟
چرا زنیت مرا، هویت مرا، با کلمات تحقیر میکنند ؟
من یک زنم...
واین یعنی مرد نیستم.
نه به واسطه یک الت که بواسطه روحیات متفاوتم.چرا باید روحیاتم را سرکوب کنم؟
من یک زنم...
کسی که میگویند باعث شد انسان از کمالش کنده شده و به این دنیا سقوط کند.
چرا باید برای کاری که اشتراکی انجام شده من تنها توبیخ شوم؟
من یک زنم...
کسی که متهم است به فتنه گری؛ ولی ”فتنه گر”ی که همیشه، قدرت به صلابهاش کشیده.
برچسبها:
اگر به خانه ی من آمدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
می خواهم روی چهره ام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لب ها
نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را... بدون این ها راحت تر به بهشت می روم گویا!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد
و بی واسطه روسری کمی بیاندیشم!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم
می خواهم... بدوزمش به سق
اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود،
می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شستشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمان هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.
میدانی که؟ باید واقع بین بود !
صدا خفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر!
می خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه می زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می خواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم می کنند،
به یاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا... اگر جایی دیدی حقی می فروختند
برایم بخر... تا در غذا بریزم
ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !
سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،
بیاویزم به گردنم... و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم
من هنوز یک انسانم
من هر روز یک انسانم . . . !!!
برچسبها:
من همـانم .. همان پسر مهربون و صبور . پر از محبت ..
یـادت نمی آید؟
من همانـم فرقی نکرده ام
حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...
برچسبها:
درهای قلبم را به روی همه بستم
هنوز در شور وشوق این عشق به حقیقت پیوسته ام
وقتی که فکرمیکنم باتوام نه معنی تنهایی رامیدانم نه حس میکنم که
خستم
برچسبها: